شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ دفعه آخر که داشت مي رفت جبهه ازش پرسيدم عليرضا جون کي بر ميگردي مادر؟ صورت نازش را بلند کرد نگاهش با نگاهم جفت شد بعد سرش انداخت پايين و گفت هر وقت که راه کربلا باز شد ساکشو دستش گرفت، تو انتهاي کوچه دلواپسي هاي من ذره ذره محوشد عمليات والفجر يک بچم شده بود مسئول دسته دوم گروهان حضرت ابالفضل عليه السلام تو همون عمليات، عزيز دلم عليرضاي رشيدم شهيد شد
polly
91/4/31
آخ مادر جون دلم هنوز ميسوزه ... شانزده سالش تازه تموم شده بود شانزده سالم طول کشيد تا اوردنش درست شب تاسوعا وقتي برگشت اولين کاروان زائران ايراني رفتن کربلا آخه راه کربلا باز شده بود نقل از مادر شهيد عليرضا کريمي
شهر خدا
روحد شاد عليرضا کريمي
خدا كنه اون دنيا شرمنده شهدا نشيم..
*برگزيده شد*
كشتي نجات...ان شالله:(
نشريه حضور بزرگوار....ممنون از شما....موفق و منصور باشيد ان شالله.
*-عشق الهي*
رتبه 69
27 برگزیده
2185 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top