پيام
+
*جوان گفت:« زيارت بخوان.»
پيرمرد گفت:« سواد ندارم.»
جوان شروع کرد به خواندن. سلام داد به معصومين تا امام عسکري (ع)
پرسيد:« امام زمانت را مي شناسي؟» پيرمرد جواب داد:« چرا نشناسم؟»
... گفت:« پس سلام کن»
مرد دستش را روي سينه اش گذاشت:
«السلام عليک يا حجه بن الحسن العسکري»
جوان لبخند زد: « و عليک السلام و رحمه الله و برکاته»*
اتش دل
92/6/17
سينا/
خوش به حال پيرمرده
كشتي نجات ما
:(
ربيع القلوب
واي چه عکسايي ميذارين پرنسس عشق الهي :( فکر ماها رو هم بکنين که ظرفمون کوچکه :(
پناه خيال
:'(
قتليش
واي خداجون گوشتم ريخت واقعا خوش بحال پيرمرد :'( :'( :'( :'( :'( :'( :'( :'( :'( :'(
ربيع القلوب
بله سپاس گزارم از شما که فرمودين اين عکسو عبض ميکنم @};- نه ديگه رنجشي نيست. خدا خيرتون بده
ساقي رضوان
آخيييييييييييييي عکسو:( کاش ميشد با هم ميرفتيم زيارت:(
*-عشق الهي*
اللهم الرزقنا...:(
*-عشق الهي*
سلام ربيع القلوب گرامي... :) اختيار داريد سرکار خانم شکسته نفسي ميفرماييد...
خادمة الشهدا
واي بر من...:(
*-عشق الهي*
من گفتم عوض مي کنم؟:) دارم شک ميکنم شما زدي رو دست اون افرادي که ذهن خوني مي کنند! شما اون چيزي هم که تو ذهن طرف نيستم ميخونيد :) تقبل الله خواهرم چطور به اين مقام رسيديد؟ کلاس برگذار کنيد بيايم نزدتون تلمذ نماييم @};-
*-عشق الهي*
ان شالله آقا ظهور کردند ما خودمون حضورا بهشون سلام مي کنيم... در زمان غيبتشون که... :(
زندگي رسم خوشاينديست
@};-
*-عشق الهي*
@};-