سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

نتیجه عبادت بدون اخلاص

مردی بود که هر کار می‌کرد نمی‌توانست اخلاص خود را حفظ کند و ریاکاری نکند، ‌روزی چاره اندیشی کرد و با خود گفت: در گوشه‌ی شهر مسجدی متروک هست که کسی به آن توجه ندارد و رفت و آمد نمی‌کند، خوبست شبانه به آن مسجد بروم تا کسی مرا ندیده خالصانه خدا را عبادت کنم در نیمه‎های شب تاریک، مخفیانه به آن مسجد رفت، آن شب باران می‌آمد و رعد و برق و بارش شدت داشت. او در آن مسجد مشغول عبادت شد در وسط‌های عبادت، ‌ناگهان صدائی شنید با خود گفت: حتماً شخصی وارد مسجد شد، خوشحال گردید که آن شخص فردا می‌رود و به مردم می‌گوید این آدم چقدر خداشناس وارسته‌ای است که در نیمه‌های شب به مسجد متروک آمده و مشغول نماز و عبادت است. او بر کیفیت و کمیت عبادتش افزود و همچنان با کمال خوشحالی تا صبح به عبادت ادامه داد، وقتی که هوا روشن شد و به آن کسی که وارد شده بود، زیر چشمی نگاه کرد دید آدم نیست بلکه سگ سیاهی است که بر اثر رعد و برق و بارندگی شدید، نتوانسته در بیرون بماند و به مسجد پناه آورده است. بسیار ناراحت شد و اظهار پشیمانی می‌کرد و پیش خود شرمنده بود که ساعت‌ها برای سگ عبادت می‌کرده است خطاب به خود کرد و گفت: ای نفس، من فرار کردم و به مسجد دور افتاده آمدم تا در عبادت خود، اَحدی را شریک خدا قرار ندهم، اینک می‌بینم سگ سیاهی را در عبادتم شریک خدا قرار داده‌ام، وای بر من چقدر مایه‌ی تأسف است که این حالت را پیدا کرده‌ام.

عشق الهی نوشت1: آقا حواسمون نباشه بدجور سرمون کلاه میره!
عشق الهی نوشت2:میدونید که در آخرت خداوند میفرماید برای هرکسی غیر از من کار انجام دادی(یعنی همون ریای خودمون) حالا برو پاداشتو از همون بگیر!حالا فکر کنید این آقا....از سگ..؟هعی..
یادم باشه یه راه حل بهتون یاد بدم که بتونید از زیر دست ریا کردن هم فرار کنید.تبسم
در پناه ایزد منان باشید

مطلب قبلی: توفیق می خواهد...

دسترسی به صفحه اصلی




تاریخ : سه شنبه 93/1/5 | 3:0 صبح | نویسنده : عشق الهی | نظر

  • paper | کورالین | آریس باکس