سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام خدمت شما خواننده های گرامی
امروز میخوام قبل از شروع متنم از2 گروه تشکر کنم.
ابتدا آن دسته از افرادی که در خصوصی و عمومی تولد بنده را تبریک گفته اند سپس از افرادی که در پیامرسان واتاق خانمهای پارسی بلاگ بازگشتم را تبریک گفته اند.
یادش بخیر یک هم چین روزی به وقت صبح از سرزمین وحی خداحافظی کرده به وطن برگشتیم.
چه سخت روزی بود...البته باوجود غم دوری اتفاقات و خاطراتی در هواپیما اتفاق افتاد که تا حدود زیادی موجبات خنده ما را فراهم کرد!
یادش بخیر درمدینه نوزادی را شیعه کردیم وروزی دیگر برای یک خانمی که فکر نمیکرد ایرانیها قرآن خواندن بلد باشند قرآن خواندیم در حالی که طرف متعجب مانده بود که ایرانیها هم بله! جای دیگر بافردی که به قول خودش ترکی انگلیسی بلد بود دست و پا شکسته به مکالمه پرداختیم تا اینکه فهمیدیم که دفتر سفارت ایران بسته شده و تا نماینده ایرانیها نیاید باز نمیکنند و اگر دیر میفهمیدیم از قافله جا میماندیم!والبته چه خوب جاماندنی بود! وجایی برادری به گمانم پاکستانی  آب زمزمی که بسته بندی شده بود را به ما هدیه کرد  به طوری که همه آبهای زمزمی که خودمان پر کرده بودیم را گرفتند ولی بنده آن آب را به طور پنهانی از مرز رد کردم!وجایی که کارکنان هواپیما ایرانی صحبت کردن بلد نبودند و سعی بر این داشتند که ایرانی صحبت کنند ولی جملاتشان خنده دار از آب در می آمد و هزاران خاطره دیگر که ان شالله در پستی برایتان خواهم گذاشت!
حتما شما هم مثل بقیه میخواهید بپرسید از حستان بگویید!وقتی رفتید اونجا چه حسی داشتید؟باور بفرمایید حسش گفتنی نیست!ان شالله قسمتتان میشود و از نزدیک همه این حس ها را تجربه خواهید کرد من فقط میتوانم بگویم... مارایت الا جمیلا!
در ضمن ما طبق قولی که داده بودیم افرادی که التماس دعا گفته بودند را یاد کردیم و از طرفشان سوره یس هم خواندیم!
 
پ ن:این متن ویرایش خواهد شد.





تاریخ : چهارشنبه 92/2/25 | 3:20 عصر | نویسنده : عشق الهی | نظر

  • paper | کورالین | آریس باکس