سلام سلام سلام
بالاخره 4سالِ آقای روحانی تمام شد!
یادتونه میومدید و درد دل می کردید آقا داره منابع و به باد میده؟ برجام؟؟؟ یاخیلی چیزهای دیگر...
هرچی می گفتید می گفتم رای خود ملت همین بوده! ما هم به رایشون احترام گذاشتیم.
ولی مردم به اشتباهشون پی بردند....
مردم درد کشیدند گرانی فَوَران کرد و وعده 100 روزه و قسم جلاله را رئیس جمهور از یادش رفت که از یاد مردم نرفت!
میدانید جالب تر از همه کجاست؟ حال که مدت تمام شده تازه یادشان افتاده برنامه 100روزه ای داشته اند!
ایشون فرمودند برای دولت آینده یک برنامه 100 روزه ی دیگر دارم! و اما سخن ما!
جناب رئیس جمهور از آنجایی که شما دچار فراموشی های زود هنگام میشوید ما دیگر نمی توانیم به شما اطمینان کنیم.
این ماست مالی لیشن ها هم به درد ما نمی خورد! دیگر انقدر بوووق هم نیستیم!
کما اینکه تعریفِ مهارتِ ماست مالیهایتان را زیاد شنیدیم.
در کل درخواست ملت ایران این است که روحانی(حجت الاسلام رئیسی) باشد! ولی روحانی نباشد!
الان به این رسیدیم که هرکسی سیبیل دارد که او را پدر نمی نامند!
مردم هنوز برای لباس روحانیت ارزش قائلند ولی مهم این هست که این لباس به تن چه کسی باشد؟
برخی این لباس را به تقامص برده اند... مردم دنبال فردی هستند که علاوه بر سیاست دین شناس واقعی هم باشد!
فردی که بتواند حکومت اسلامی بر پا کند... جوان بیکار را به کار گیرد! سرمایه ملی را هدر ندهد!
شنیدم که میخواهند شغل های اینترنتی هم راه بیندازند؟ دیگر میشود نور علی نور! این مختص افرادیست که مدام پای سیستم هستند و
از جاشون تکون نمیخورند! خوب است موقعیتشان تغییر نمی کند ولی در ازایش حقوق می گیرند!
یکبار اون روحانی رو تجربه کردیم یکبار هم سید روحانی حجت الاسلام رئیسی را می خواهیم تجربه کنیم.
بالاخره تجربه ست ولی تجربه تلخ قبلی را دیگر نمیخواهیم تجربه کنیم :)
راستی الان یک چیزی که به ذهنم زد این هست که شاید روحانی تا الان که ثبت نام نکرده نشسته پای مناظرات تا سخن آن ها رو بشنود و بعد از تجمیع
نقشه جدید ریخته و وعده های دروغینش را سرهم کند و بعد مجدد قسم جلاله و بعد بازهم هیچ!؟ الله اعلم!
فقط این را بدانید باید تحقیق کنید و به اصلح رای دهید...
ما در قبال رای دادن هایمان مسوولیم. باید پاسخگو باشیم.
اگر میلیاردها میلیارد پول به شما دادند که به فلانی رای دهید شما به آخرتتان فکر کنید.
این دنیا گذراست.
به امید یک انتخاب اصلح!
یاعلی
آمدند خدمت آقای بهاءالدینی گفتند: آقا چند مرتبه صلوات بفرستیم. فرمودند یک مرتبه. اگر حضور قلب باشد یک مرتبه کافی است. حالا حضور قلب نباشد برو صدهزار تا بفرست… .
نهج البلاغه ی امیرالمومنین در خطبه 177 حضرت در آخر خطبه می فرماید: ای مردم خوشا به حال کسی که اشتغال به عیوب خود او را از عیوب دیگران باز دارد. یعنی مشغول بررسی اعمال خودش باشد که من چه عیوبی دارم.
الان ببینید بسیاری اوقات وقتی می نشینیم بیشتر صحبت ها در مجالس و محافل راجع به غیر است و منجر به غیبت می شود. در حالی که کلی حدیث داریم درباره غیبت که غیبت ایمان را کم می کند، مانع استجابت دعا می شود و… خیلی ضررها دارد ولی می بینید حتی بعضی مسجدی ها، حاج آقاها، هیئتی ها، حاج خانم ها و گل سرسبدها هم از این غیبت روی گردان نیستند. نفس اماره است بالاخره.
گاهی وقت ها آدم شک می کند، خدایا من آمرزیده شدم یا نه؟ این شک بد نیست ولی مادامیکه به حد وسوسه نرسد. اگر این حالت مختصر باشد خوب است. انسان تحریک و تهیج می شود به استغفار بیشتر. اما در بعضی ها به حد وسوسه می رسد. جوانی آمد پیش من گفت: “من همه اش شک دارم که خدا من را بخشیده یا نه!” دیدم نه. این دیگر باید گل گاو زبان بخورد! نباید بگذارید به حد وسوسه برسد. همه چیز باید معتدل باشد.
*سابق بر این در تهران ختم صلوات می گرفتند. حالا نمی خواهیم انتقاد کنیم. بعضی اوقات از حبوبات هم برای شمارش استفاده می کردند. نخود، لوبیا و… چهارده هزار صلوات می فرستادند. آمدند خدمت آقای بهاءالدینی گفتند: آقا چند مرتبه صلوات بفرستیم. فرمودند یک مرتبه. اگر حضور قلب باشد یک مرتبه کافی است. حالا حضور قلب نباشد برو صدهزار تا بفرست… .
*آقا بیست دفعه رفته عمره. می گویند بیا دفعه بیست و یکم پول را بده خرج ازدواج یک دختر آبرودار بشود. می گوید نه، نمی توانم. حالا پول را می داد خرج آن دختر چه می شد؟ اجازه بدهید یک حدیث بخوانم ببینیم چقدر ما غافلیم! در حدیث داریم که وقتی مومن می میرد، یک صورت خوش با او وارد قبر می شود( قبلا توضیح دادیم که این قبر، قبر قبرستان نیست. منظور قبر برزخی است.) و با او انس می گیرد. به مومن می گوید: “نترس! من با تو هستم. این آفت های مربوط به قبر برزخی به تو نمی رسد.”
تا زمانی که قیامت برپا می شود. مومن را از آتش ها و آفت ها به راحتی عبور می دهد و او را به در بهشت می رساند. مومن می پرسد: تو کیستی؟ خدا رحمتت کند که این همه من را کمک کردی! این جواب را اگر آن آقا بشنود چمدان عمره را می گذارد زمین. (هرچیزی که قداست ندارد. تشخیص قداست با خداست. فردی بود زمان پیامبر در جنگ کشته شد. اصحاب می گفتند شهادتت مبارک! پیامبر فرمود: دست نگه دارید. این مرد شهید راه خر است. در لشگر دشمن خری دیده بود که به طمع آن در جنگ شرکت کرد و در نهایت هم در راه همان خر کشته شد.) حالا آن صورت خوش به مومن این جواب را می دهد: من آن شادی هستم که تو داخل قلب برادر و خواهر دینی خود کردی. عزیز من دل مردم را شاد کن! حالا پول را بده به این سال بعد برو سفر عمره!
* بعضی ها در دعای کمیل فراوان دروغ می گویند. دروغ نه به معنی اخباری ، به معنای تعارف با خدا. می گوید: صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک. ای دروغ گو! تو حاضر نیستی یکی از لذت هایت را کنار بگذاری. یا مثلا در جای دیگر می گوید:” پروردگارا من هر چه تو بخواهی و هر چه بگویی من تسلیمم!” ولی تسلیم نیست. یک باب بزرگ داریم به اسم تسلیم. متاسفانه خیلی از مدعیان فضل و کمال که ادعای تدریس اخلاق دارند تسلیم را حلاجی نکرده اند. این نکته را یادگار داشته باشید هر که را صاحب کرامت دیدید برای تسلیمش بوده. بله؛ می گوید من تسلیمم ولی تسلیم نیست. بعضی ها شعار می دهند. حضرت سجاد(ع) رسید به کسی که دعا می خواند. می گفت: اللهم انی اسئلک البلا و الصبر علی البلا( خدایا از تو بلا می خوام و صبر بر بلا) حضرت فرمود: این چه حرفی است که می زنی؟ پرسید: چه بگویم؟ آقا فرمود: بگو الهم انی اسئلک العافیه و شکر علی العافیه( خدایا از تو عافیت می خواهم و شکر بر عافیت)
*سید بحرالعلوم سخنی دارد که در نماز اگر رعایت شود انسان هیچ وقت به راه کج نمی رود و به دروغ نمی افتد. سید در شعرش می آورد(ترجمه شعر): “در نماز که می گویی ایاک نعبد حذر کن که دروغ نگویی!”
خوب حالا ما که نمی توانیم نماز نخوانیم ولی سعی کنیم کاری کنیم که در این حرف صادق باشیم. البته خدا ارحم الراحمین است. ما از آن افرادی نیستیم که مردم را سرد کنیم. همیشه باید بین خوف و رجا تعادل برقرار باشد. پدرم می گفت اگر بنده ای خواست خودش را برای خدا لوس بکند بهتر است کفه رجا را سنگین تر بکند. البته این به معنای این نیست که بنده جرات گناه پیدا کند. اتفاقا برعکس. بنده اگر بداند رحمت خدا چقدر زیاد است جراتش بر گناه کم تر می شود.
*باید از فرار نعمت ها ترسید. حالا اگر نعمتی را از دست دادی، نه این که عوام بازی در بیاوری، باید با تمام جانت بگویی “یا مقیل الاثرات”. چند دفعه بگم؟ کجا بگم؟ کنار بگذارید این حرف ها را! این قلعه ها را بشکنید! اقاله یک بحثی است. توضیح اینکه: شما خانه را فروخته ای. پول را هم گرفتی. آمدی می بینی خانم نشسته گریه می کند. می گوید من با این خانه انس داشتم. نزدیک مادرم بودم. عده ای بی انصاف هستند. در تهران فردی خانه فروخته بود بعد پشیمان شده بود. به خریدار گفته بود آقا بیا خانه را پس بده! گفته بود:” بهت می فروشم. از دیشب قیمت ها فرق کرده. پس بده یعنی چی؟” اما بعضی ها اقاله می کنند. می گوید: “آقا عیب ندارد. پولم را بده، خانه را پس بگیر.” این را می گویند اقاله. روایت داریم که هر کس با مومنی اقاله کند، خدا در قیامت لغزش هایش را اقاله می کند. اقاله یعنی نادیده گرفتن.
*ما منکر عذاب نیستیم نعوذبالله. ولی این روش خوب نیست که مرتب با عذاب بخواهیم مردم را به خدا نزدیک کنیم. عذاب برای آخر کار است. اصلا بنا نیست کسی عذاب شود. حالا چه و چه می شود که فلان بنده عذاب می شود. از طریق رحمت مردم را زودتر می شود هدایت کرد. شما وقتی بدانید چه خدای خوبی داری، چقدر مهربان است این خدا؛ بدون جهنم می روی نزدیکش.
“ظهور اسم کریم” را اجازه بدهید توضیح بدهم. یکی از اسما خداوند کریم است. یکی از بزرگان می گفت این اسم در دنیا و آخرت ظهوراتی دارد. کسی که ظهور اسم کریم را در آخرت بداند یک جهنم از خجالت برایش آماده می شود آخرش هم می شود بهشتی. و برای این موضوع مثال می آورد. می گوید شما رفتید خانه کسی. استقبال زیاد، همه را بسیج کرد، پذیرایی مفصل، شربت، غذا، آقا حوله بیارم حمام کنید، ماشین هست برویم بیرون بگردیم، برای شب چه می خواهید، کلی احترام و…. بعدا متوجه بشوید صاحب خانه کسی است که در گذشته در حقش بدی کرده اید. همه آن پذیرایی ها و احترام ها در کامتان زهر می شود.
حالا می گوید بنده که می رود در محشر که عالم کنار رفتن پرده هاست، این جا گناه می کرد می گفت بابا ولش کن، می رود آنجا می بیند گناه عجب زشت بوده. می گویند این کارها را تو کردی و ما تو را بخشیدیم. بیا برو بهشت. می گوید اگر این بنده برود بهشت آن نعمت ها را ببیند و آن گناه ها را به خاطر داشته باشد، شیرینی بهشت زهرش می شود. این جا اسم کریم ظهور می کند و تصرف می کند و گناهانش فراموشش می شود تا بهشت تلخ نشود. به این خدا می شود معصیت کرد؟
گناه بنده را از یادش می برد تا بهشت زهر تنش نشود.
سلام سلام سلام
واقعا احسان کردن به یک هم نوع چقدر زیباست!
چند وقت پیش در ماشین پشت ترافیک بودیم که یکدفعه دیدم یک پرتغال فروشی به یک کامیون آشغالی داره دست تکان می دهد.
توجهم جلب شد که چیکارش داره؟
صحنه... (پرتغال فروش) کنار جاده در حال فروشندگی
(ما)پشت ترافیک
(ماشین شهرداری یا همون آشغالی) در ترافیک چند ماشین جلوتر ازما
کنجکاویم گل کرد که نظاره صحنه باشم در همین هنگام پسری که روی بار ماشین لم داده بود متوجه اشاره پرتغال فروش شد.
پرتغال فروش اولین پرتغال رو به سوی اون پرتاپ کرد پسر که این صحنه رو دید بی حالی از سرش فرار کردو پریدو پرتغال اولی گرفت!
و برام جالب بود ک آدم تک خوری نبود! با دست گفت 3نفریم! بازم بفرست! پرتغال دومی هم به سوی او پرتاپ شد و پسر پرید و پرتغال را گرفت....
همه هم داشتن نگاه میکردن که میتونه بگیره یا نع؟ خودش شده بود فینال جام جهانی!
این در حالی بود که ترافیک باز شده بود و راننده ماشین بی خبر از همه جا شروع به حرکت کرد... پرتغال سومی هم پرتاپ شد که متاسفانه از بالای ماشین رد شد...
برخی اوقات دیدن صحنه های نیکی کردن به دیگران هم انسان رو به وجد میاره!
من با خودم گفتم شاید طرف هوس پرتغال کرده ولی فرصت و یا توان خرید آن را نداشته و این فرد با این احسان کردنش مامور خدا شده است.
مامور خدا بودن کار خیلی سختی نیس!
به این حدیث عنایت داشته باشید....
خَیْرُ الْبِرِّ ما وَصَلَ اِلَى الُْمحْتاجِ.
بهترین احسان [مالى ] آن است که به نیازمندِ به آن برسد.
بگردیم فردی که واقعا نیازمند هست رو پیدا کنیم!
هستند افرادی که .....
فقط باید کمی دورو اطرافمان دقت کنیم! راستی اون آقایی که پرتغال رو داشت پرتاپ میکرد نگفت شاید ریا بشه جلو ملت! احسان کرد و من شاد شدن اون پسر رو با چشمانم به نظاره نشستم و از عملکرد
پرتغال فروش به وجد آمده و برایش طلب رزق و روزی با برکت نمودم.
دوستان برخی اوقات ریا لازمه ی زندگیه تا دیگران یاد بگیرند!
بیایید برای خدا ریا کنیم نه برای مردم!شما برای خدا ریا کنید مردم هم یاد میگیرند! چ اشکالی داره؟ گناه که نداره تازه ثوابم داره!
به این صورت نیکی در جامعه اسلامی فراگیر می شود و زندگی زیباتر!
روزهایتان سرشار از نیکی به دیگران!
موید بشید
عرض سلام و احترام خدمت شما دوستان عزیز
سال نو رو خدمت شما بزرگواران تبریک عرض می کنم و امیدوارم سالی پر از موفقیت های دنیوی و اخروی رو در پیش رو داشته باشید.
سال 95 برای من سال خیلی خوبی بود(البته اگه سختی هاشو بزاریم کنار)
واقعا سال سختی بود ولی پر از موفقیت و رسیدن به آرزوهام رو در پی داشت.
با وجود اینکه 17 واحد درسی رو باید پاس می کردم و پایان نامه م رو که حاصل7سال درس خوندنم بود رو ارائه می دادم و درکنارش کنکور ارشد و شرکت کردم.
و در همین هنگام امام حسین و امام رضا و امام دریا (شمال) مارو طلبیدند و ( قربون امام رضا برم تو این وضعیت بحرانی مارو 2بار طلبیدند)
و ما لپ تاپ به دوش و با کلی کتاب و دستک دنبک راه میوفتادیم میرفتیم مسافرت و جالب این که هر هتل یا خونه ای میگرفتیم یه اتاقش به ما اختصاص پیدا می کردو ما مینشستیم سر درس و مشقامون ....
کلا به لطف خدا و ائمه اطهار درس هارو پاس کردیم پایان نامه رو به اتمام رسوندیم ارشد قبول شدیم (فکر کنید پایان نامه رو دفاع نکرده بودم میرفتم دانشگاه)تا دفاع هم انجام شد و کار به اتمام رسید.
بعدش هم مجدد امام حسین طلبیدند رفتیم کربلا
بعد هم در قرعه کشی دانشگاه سه جدد اسممون کربلا در اومد...خیلی زیاد پولشو گرفتن (از سفر اول و دوم هم بیشتر! ولی می ارزید!)
بعد هم که ترم اول رو با موفقیت گذروندیم و همه نمرات رو 20 گرفتیم به جز 2تاش رو که اون هم استادا 20 ندادند! اگه میدادن ما میگرفتیم
از طرفی هم در مسابقه دانشگاه رتبه آوردم.
دانشگاهمون هم که همان دانشگاهی که آرزوش رو داشتم و سال ها دعا میکردم که قسمتم بشود.
کلا که سال 95 یک سال به یادماندنی شد برای من!
امیدوارم امسال هم همینطور باشه برای همه شما بزرگواران
.: Weblog Themes By Pichak :.