سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

داشت رو زمین با انگشت چیزی می نوشت
رفتن جلو دیدن چندین متر صدها بار نوشته
حسیـــن......حسیـــن....حســـین......
طوریکه انگشتش زخم شده !
ازش پرسیدن:حاجی چکار میکنی ؟؟
گفت:
چون میسر نیست من را کام او ....... عشق بازی میکنم با نام او ......
(خاطره ای از شهید پازوکی)

 

اللهم الرزقنا بزیاره حسین ابن علی(علیه السلام)

عشق الهی نوشت:گفت ضمایر را بشمار
گفتم من، من، من، من …
گفت فقط من!؟
گفتم آری همگی رفته اند زیارت ارباب و فقط منم که اینجا تنها مانده ام…

مطلب قبلی:اللهم الرزقنا
دسترسی به صفحه اصلی




تاریخ : جمعه 92/8/17 | 4:46 صبح | نویسنده : عشق الهی | نظر

  • paper | کورالین | آریس باکس