* نهر عرائض؛ معبر اصلی محمدزاده اظهار میکند: نیروها کمکم از مرخصی آمدند، کسی خبر نداشت ما در نبود آنها برای شناسایی به منطقه عملیاتی مورد نظر پیش رفتهایم، تا روز عملیات هر آموزشی که میخواستیم بدهیم، سعی میکردیم طبق شرایط سرزمینی منطقه عملیاتی باشد، معبر وسط ـ اصلی ـ که به ما سپرده شده بود در مقابل «نهر عرائض» قرار داشت، آنطور که به ما گفته بودند، بعد از شکستن خط توسط غواصها، قایقها میبایست از این نهر وارد اروند میشدند و نیروهای پیاده را به ساحل عراق میآوردند، لحظهشماری برای عملیات حالوهوای گردان را بهطور کامل عوض کرده بود، بچهها هر فرصتی را که بهدست میآوردند به دعا و نماز مشغول میشدند. * حال و هوای عجیب غواصان وی میگوید: غروب سیام آذر سال 1365، به گردان ما دستور دادند برای مستقر شدن در منطقه عملیاتی آماده شویم، نیروها را بعد از خواندن نماز مغرب و عشا سوار بر تریلیهایی که باربند کوتاه داشتند و روی آنها را با چادر پوشاندیم، وقتی کنار پل خرمشهر رسیدیم به ترافیک سنگینی برخوردیم، هوا داشت کمکم روز میشد که از ترافیک خلاص میشدیم، حدوداً شش ساعت طول کشید تا به منطقه عملیاتی برسیم، طی این شش ساعت بچهها دو زانو داخل تریلی نشسته بودند؛ واقعاً به آنها سخت گذشت وقتی بچهها پیاده شدند، خیلیها پایشان ورم کرده بود، نماز صبح را کنار کارون خواندیم و برای این که عراقیها متوجه نشوند، ترجیح دادیم تا غروب را در مدرسهای مخروبه بمانیم. شب، بعد از نماز مغرب و عشا فاصله حدوداً 10 کیلومتری را به یک ستون تا منطقهای عملیاتی طی کردیم و وقتی به نهر عرایض رسیدیم، بچهها را داخل خانههای گلیای که در آنجا بود، مستقر کردیم، بچهها تا صبح از فرط خستگی تکان نخوردند، فردای صبح بعد از نماز، کار ما شروع شد ـ 2 بهمن 65 ـ هوا که روشن شد، بچهها را جمع کردیم ابتدا از روی کالک و ماکت عملیاتی منطقه را توجیه کردیم و از روی دیدگاهها خط دشمن را به آنها نشان دادیم، شب که شد نیروهای غواص را برای نشان دادن معبر به لب اروند بردیم.
.: Weblog Themes By Pichak :.