سلام خدمت شما بزرگواران
امروز میخوایم خیلی مختصرو مفید از حضرت عبدالعظیم حسنی بنویسیم. شاید براتون سوال پیش بیاد که چرا نگفتیم شاه عبدالعظیم؟ خب چون قضیه داره! الان خدمتتون عرض میکنم...وقتی ناصر الدین شاه لعنه الله علیه فوت میکنه اون رو در مضجع شریف حضرت عبدالعظیم حسنی دفن می کنند به همین سبب خودشونو تحویل گرفتن و کلمه شاه(یعنی ناصرالدین شاه) را در ابتدا و بعد نام مبارک حضرت عبدالعظیم رو آوردند...فکر میکنم دلیل مشخص شده باشه و احتیاجی به اطاله کلام نباشه.
حالا بریم سراغ یه مختصر زندگینامه حضرت!
نسب آقا با 4واسطه به امام حسن مجتبی برمیگرده...جالبه اینو بدونید که ایشون در خانه جدشون امام حسن مجتبی(علیه السلام)بدنیا اومدند.
خب همه میدونیم که ایشون از عالمان و راویان بزرگ حدیث بوده اند ومقام بالایی داشتند.وکیل امام هادی بودند و عقایدشان را به 4امام عرضه داشتند و امامان بزرگوار ایشون رو تایید کردند!(خوش به سعادتشون!(آیکون گریه شدید به حال خودم!)اینم میدونیم که ثواب زیارتشون ثواب زیلرت حسین ابن علی(علیه السلام)در کربلا رو داره...
حالا اینکه تاریخ دقیق تولد و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی مشخص نیست اما در برخی از منابع متاخر آمده است که حضرت عبدالعظیم حسنی که کنیه اش ابوالقاسم بوده در روز 5شنبه 4ربیع الاخر سنه ی 173 هجری قمری 25 تیر ماه 158 یزدگردی در زمان هارون الرشید در مدینه وهمانطور که عرض کردم در خانه جدشون متولد شدند.
همه اینها ک نوشتیم جهت یاد آوری بود و عرض ارادات ما خدمت آقا!
حالا از شماالتماس دعا داریم
به امید توفیقات روز افزون شما بزرگواران
یاحق
چت و گناهانی که او را همراهی میکنند
پسر: سلام عزیزم، خوبی؟ می تونم چندلحظه وقتتون را بگیرم ؟
دختر: سلام، خواهش می کن، asl plz
پسر: اصفهان، حمید، 26 سال، شما چطور؟
دختر: اصفهان، نازنین، 22
پسر: وای چه اسم قشنگی داری، من این اسم رو خیلی دوست دارم.
دختر: مرسی! اسم شما هم قشنگه، ببخشید شما مجردین؟
پسر: بله. شما چی؟ ازدواج کردین؟
دختر: نه، مجردم، راستی تحصیلاتتون چیه؟
پسر: من فارغ التحصیل رشته مدیریت از دانشگاه MIT اَمِریکا هستم، شما چی؟
دختر: من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.
پسر: چه عالی! واقعا از آشناییتون خوشحالم.
دختر: مرسی، من هم همین طور، راستی شما کجای اصفهان هستین؟
پسر: من بچه ارغوانیه، خیابان…… کوچه……پلاک….شما چی؟
دختر: ما هم همون خیابون هستیم و همسایه کناری، شما حمید ....نیستی؟
پسر: بله...
دختر : جدی؟ حمید تویی؟ خجالت نمیکشی چت میکنی؟ تو که امروز با زنت تو نوبت پرداخت اقساط عقب مونده خانه بودی و داشتی از بانک التماس میکردی برات مهلت بده.! مکانیکی را کنار گذاشتی داری چت میکنی؟
پسر : اِه، صغرا خانم شمائین؟ چرا از اول نگفتین؟ امروز شوهرت آمده بود میگفت با زنم خوشبختم!!!!
.....
این نمونهای از چت بین دو جنس مخالف در اینترنت است، که البته بسیار خلاصه و با حذف کلمات زننده است، از این مدل چتها و آشناییها در اینترنت فراوان است.
در این چت سه گناه بسیار مهم به چشم میخورد:
اولین گناه خلوت کردن با نامحرم است، که قطعا اولین گام برای انحراف است همان گونه که از امام باقر علیه السلام این گونه روایت شده که حضرت فرمودند: «وقتى نوح علیه السلام قوم خود را به درگاه خداوند عزّ و جلّ نفرین کرد، ابلیس، که لعنت خدا بر او باد، نزد وى آمد و گفت: اى نوح! ... در سه جا به یاد من باش؛ زیرا، من در یکى از این سه جا، بیش از هر زمانى به انسان نزدیکم: هر گاه خشمگین شدى به یاد من باش، هر گاه میان دو نفر داورى کردى به یاد من باش، و هر گاه با زنى «نا محرم» تنها بودى و هیچ کس با شما نبود به یاد من باش.». [1]
دومین گناهی که در این چت به چشم میخورد، گفتگوی با نامحرم است؛ البته صرف گفتگوی با نامحرم حرام نیست بلکه مراجع بزرگوار تقلید در این خصوص فرمودهاند: «حرف زدن با نامحرم به مقداری که ضرورت باشد و مفسده نداشته باشد و با قصد لذت هم نباشد، اشکال ندارد ،ولی با قصد لذت حرام است». [2]
«چت کردن با جنس مخالف اشکال دارد، و غالبا پیامدهای منفی به همراه دارد، مگر اینکه مقدمه ازدواج باشد یا ضرورت دیگری در بین باشد که در این صورت به مقداری که جهت ازدواج لازم است، و به مقداری که ضرورت باشد و مفسده نداشته باشد ،اشکالی ندارد».[3]
وقتی پسر میتواند با هم جنس خودش چت کند، اما باز به دنبال جنس مخالف است هدفش چه میتواند باشد؟ آیا هدف ازدواج است؟ آیا هدف تحصیل علم است؟ یا این که هدف شهوترانی و هوسبازی و لذت بیقید و شرط است؟
با توجه به این که وقتی دو نامحرم با هم خلوت میکنند و مشغول گفتگو میشود نفر سومی که شیطان باشد نیز خودش را با عجله میرساند، میشود فهمید که احتمال این که هدف شهوت و هوس رانی باشد دور از انتظار نیست؛ چرا که شیطان برای رخنه کردن در وجود انسان از راههای مختلفی وارد میشود و برای این که دختر و پسری را به گناه بکشد اول این گونه وسوسه میکند که روابط فقط در حد احوال پرسی و بدون کلمات عاشقانه و شهوت رانی و هوس بازی باشد.
همان گونه که از معصوم نقل شده که فرمودند: «ابلیس به موسى علیه السلام گفت: اى موسى! با زنى که به تو حلال و محرم نیست خلوت مکن؛ زیرا هیچ مردى با زنِ نا محرم، تنها نشد، جز این که من شخصاً، و نه یارانم، با او باشم».[4]
البته ممکن است روزهای اول، چت رنگ و بوی لذت و شهوت نداشته باشد اما به مرور زمان این روابط به انحراف میرسد چرا که همان گونه که حضرت علی علیهالسلام در این خصوص میفرماید: «اختلاط و گفتگو مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد و دلها را منحرف میسازد .»[5]
سومین گناهی که در این چت وجود دارد دروغ گویی طرفین است، هم دختر و هم پسر...
بسیاری از انحرافات، به خصوص انحرافات جنسی و آلوده شدن دختران و پسران و تباه شدن زندگیها ریشه در دروغ دارد، چرا که اگر همه رذائل را در اتاقی زندانی کنند، کلیدی که همه را آزاد کرده و در صحنه احتماع و مردم پخش میکند دروغ گویی است همان گونه که در روایتی از وجود نازنین امام عسکری علیه السلام نقل شده که حضرت فرمودند: «زشتىها را در خانهاى گذاشتهاند و دروغ را کلید آن خانه قرار دادهاند.».[6]
اگر دختر و پسری که با هم چت میکنند واقعیت را بیان کنند و بگویند هدف اصلی در این چت چیست، قطعا به گناه و انحراف کشیده نمیشود؛ اصلا سراغ چت نمیروند، آدمی زمانی سراغ چت میرود که به دروغ از شهوت به عشق تعبیر میکند و کلمه «دوست دارم» را وسیلهای جهت رسیدن به شهوت و هوسرانی قرار میدهد و در این صورت است که گناهانی مانند زنا و خیانت، و...سر و کلهشان پیدا میشود.
با توجه به مطالب قوق می شود به این نتیجه رسید که انسانی که در فضای مجازی مشغول به فعالیت است باید مواظب باشد که با نامحرم وارد چت نشود مگر آن حد و اندازه حلالی که مراجع عظام تقلید بیان کردهاند و مواظب باشد که به دروغ و فریب کاری مبتلا نشود.
-------------------------------
منابع:
[1]. «الإمامُ الباقرُ علیه السلام : لَمّا دَعا نوحٌ علیه السلام رَبَّهُ عَزَّ و جلَّ على قَومِهِ أتاهُ إبلیسُ لَعَنَهُ اللّه ُ فقالَ : یا نوحُ... اذکُرْنی فی ثلاثةِ مَواطِنَ ، فإنّی أقرَبُ ما أکُونُ إلى العَبدِ إذا کانَ فی إحداهُنَّ : اُذکُرْنی إذا غَضِبتَ ، و اذکُرْنی إذا حَکَمتَ بینَ اثنَینِ ، و اذکُرْنی إذا کُنتَ مَع امرأةٍ خالیا لَیسَ مَعَکُما أحَدٌ.» [میزان الحمه حدیث شماره 9571]
[2]. .آیت الله مکارم، استفتائات جدید، ج2،سؤال 1387.
[3]. آیت الله مکارم شیرازی، بخشی از مسائل کثیر الابتلاء، مسئله 89.
[4]. «قال رسول الله قال:مَن کانَ یُؤمِنُ باللّه ِ و الیَومِ الآخِرِ فلا یَبیتُ فی مَوضِعٍ یَسمَعُ نَفَسَهُ امرأةٌ لَیست لَهُ بمَحرَمَةٍ ». [میزان الحکمه روایت شماره 18757]
[5]. وسائل الشیعه، ج 7، ص 76.
[6]. «جعلت الخبائث کلها فی بیت واحد و جعل مفتاحها الکذب» [جامع الاخبار، ص 418، فصل فى الکذب و الصدق، ح 1162]
هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است...
در تکه ای از بهشت دعاگوی همه شما بزرگواران بودیم.
امروز در حال برگشت به سرزمین سیدالکریم هستیم.
التماس دعا
یاحق
چند روز بعد از تموم شدن نقاشی صاحبخونه جدید گفت که مشکلی براش پیش اومده و خواهش کرد قرارداد رو فسخ کنیم
چاره ای نبود وقتی با با جناق برمیگشتیم احساس میکردم دستم بد جوری از پاهام درازتره و گوشهام از هردوش درازتر.حسابی کلافه بودم و شاکی. از خودم از صاحبخونه از خدا و...با جناق با یه آرامشی گفت "خوب شد به خاطر خدا نقاشی کردم" و دیگه هیچ نگفت
همین بود راز آرامش باجناق. فهمیدم چرا ناراحت نیست ،چرا شاکی نیست و چرا احساس ضرر نمیکنه
کار اگر برای خدا باشه آدم هیچ وقت ضرر نمیکنه. چه به نتیجه برسه و چه نرسه.( هرچند ما مکلفیم بهترین برنامه ریزی رو کنیم برای رسیدن به بهتریننتیجه)
قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین
بگو به درستی که نماز و عبادت و زندگی و مرگ من برای پروردگار جهانیان است
سوره انعام آیه 162
راستی غصه نخوریا! اون سال من بدون سرپناه نموندم.
منبع: پاتوق شیعه
ما باید همدیگه رو دوست داشته باشیم.اصلا مگه میشه دو نفر خدارو دوست داشته باشن ، پیامبر رو دوست داشته باشن، اهل بیت پیامبر رو واقعا دوست داشته باشن اونوقت نسبت به همدیگه بی احساس باشن؟! پس این محبت نسبت به همدیگه میتونه علامت ایمان واقعی ما باشه و نسیمی از بهشت..
حضرت رسول خودشون هم یک راهکار خیلی آسون و شیرین پیشنهاد کردن برای ایجاد و تقویت این محبت.
حدیث کاملش رو بخونید:
وَالّذى نَفسى بِیَدِهِ لاتَدخُلُوا الجَنَّةَ حَتّى تُؤمِنوا وَ لا تُؤمِنوا حَتّى تَحابّوا أولا أدُلُّـکُم عَلى شَئىٍ اِذا فَعَلتُموهُ تَحابَبتُم؟ اَفشُوا السَّلامَ بَینَـکُم
به خدایى که جانم در اختیار اوست، وارد بهشت نمىشوید مگر مؤمن شوید و مؤمن نمىشوید، مگر اینکه یکدیگر را دوست بدارید. آیا مىخواهید شما را به چیزى راهنمایى کنم که با انجام آن، یکدیگر را دوست بدارید؟با صدای بلند به همدیگر سلام کنید...مشکات الانوارص 157
التماس دعا/یاعلی
توبه نامه شهید محمودی نوجوان 13 ساله ای که 10 مورد آن انتخاب شده است تا با مطالعه آنها و کمی تامل،نامه اعمال یک ساله خود را بازنگری کنیم و راهی برای جبران آن بیابیم. بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله : از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم... از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم.... از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم.... از این که مرگ را فراموش کردم.... از این که در راهت سستی و تنبلی کردم.... از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم..... از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند.... از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم.... از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خنده دارتر از همه هستم.... از این که لحظه ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم..[2] منبع: [1]فضائل الأشهر الثلاثة، ص: 61 [2]قافله شهدا |
وصیت نامه امام خامنه ای
روزنامه کیهان وصیتنامه رهبر معظم انقلاب در سال 1342 را به نقل از دفتر نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای منتشر کرده است.
متن این وصیت نامه زیبا، صمیمی و خواندنی به شرح زیر است:
ازآنجا که ما در شرایط بحرانی و غیرعادی به سر می بردیم و هر لحظه ممکن بود خطری برای ما پیش بیاید، فردای آن روز نشستم و وصیت نامه خود را نوشتم. تا چند هفته پیش، از این وصیت نامه خبری نداشتم، لیکن آقاسیدجعفر آن را برایم آوردند و گفتند که پسرشان در لابلای کاغذهای قدیمی پیدا کرده است. این اصل وصیت نامه است که در بالای آن نوشته ام:
«وصیت نامه سیدعلی خامنه ای مرقومه لیله یکشنبه 27شوال 1382» (فروردین 1342 شمسی) یعنی فردا شب حادثه مدرسه فیضیه نوشته ام. متن وصیت نامه این است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«عبدالله علی بن جوادالحسینی الخامنه ای غفرالله لهما یشهد ان لااله الاالله وحده لا شریک له و ان محمداً صلی الله علیه و آله عبده و رسوله و خاتم الانبیاء و ان ابن عمه علی بن ابیطالب علیه السلام وصیه سیدالاوصیاء و ان الاحد عشر من اولاده المعصومین صلوت الله علیهم الحسن و الحسین و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمدو علی و الحسن و الحجه اوصیائه و خلفائه و امناءالله علی خلقه و ان الموت حق و المعاد حق و الصراط حق و الجنه و النار حق و ان کل ما جاء به النبی صلی الله علیه و آله حق. اللهم هذا ایمانی و هو ودیعتی عندک اسئلک ان تردها الی و تلقیها ایای یوم حاجتی الیها بفضلک و کرمک.
مهم ترین وصیت من آن است که دوستان و عزیزان و سروران من، کسانی که بهترین ساعات زندگی من با آنان و یاد آنان سپری شده است، مرا ببخشند و بحل کنند و این وظیفه را به عهده بگیرند که مرا از زیر بار حقوق الناس رها و آزاد نمایند. ممکن است خود من نتوانم از همه کسانی که ذکر سوءشان بر زبانم رفته و یا بدگوئیشان را از کسی شنیده ام، حلیت بطلبم. این کار مهم و ضروری را باید دوستان و رفقای من برای من انجام دهند.
دارایی مالی من در کم هیچ است، ولی کفاف قرض های مرا می دهد. تفصیل قروض خود را در صفحه جداگانه یادداشت می کنم که از فروش کتب مختصر و ناچیز من ادا شود. هر کسی هم که مدعی طلبی از من شود، هر چند اسمش در آن صفحه نباشد، قبول کنند و ادا نمایند،... پنج شش سال نماز هر چه زودتر ادا و مرا از رنج این دین الهی راحت کنند (البته یقیناً آن قدر مقروض نبودم، ولی احتیاط کردم. (مبلغی به عنوان رد مظالم بابت قروض جزئی از یاد رفته به فقرا بدهند.
از همه اعلام و مراجع و طلاب و دوست و آشناها و اقوام و منسوبین من استحلال شود. (چون آن روزها نق و نوق علیه آقایان در جلسات زیاد بود که چرا فلانی اقدام نکرده، فلانی چرا این حرف را زده و این مطلب را گفته است، لذا خواستم از آقایان اعلام و مراجع حلیت طلب کنند.)
و گمان می کنم بهترین راه این کار آن است که عین وصیت نامه مرا در مجلسی عمومی که آشنایان من باشند، قرائت کنند. پدر و مادرم که در مرگ من از همه بیشتر عزادار هستند، به مفاد حدیث شریف اذا بکیت علی شیء فابک علی الحسین، به یاد مصائب اجدادمان از من فراموش نخواهند کرد ان شاءالله تعالی.
گویا دیگر کاری ندارم. اللهم اجعل الموت اول راحتی و آخر مصیبتی و اغفرلی و ارحمنی بمحمد و آله الاطهار.
العبد علی الحسینی الخامنه ای
(حالا صورت قرض هایم را که در صفحه جداگانه ای نوشته ام برایتان می خوانم):
حدود 100تومان، مقدس زاده بزاز (مشهد)
کمتر از 30تومان، خیاط گنگ (مشهد) 2یا 3تومان، عرب خیاط(قم)
مطابق دفتر دین، آقا شیخ حسن بقال کوچه حجتیه (قم) چون مرتب با او سر و کار داشتیم و نمی دانستیم چقدر به او بدهکاریم (گویا چند تومانی
آقای شیخ حسن صانعی (قم) 32تومان تقریباً
حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی (قم) (بیشترین پولی را که من آن زمان مقروض بودم، به آقای هاشمی بود. چون وضعش نسبتاً خوب بود، از او قرض می کردیم.)
مطابق دفتر دین، آقای مروارید کتاب فروش (قم)
مطابق دفتر دین، آقای مصطفوی کتاب فروش (قم)
10 تومان آقای علی حجتی کرمانی
شاید 5تومان، محمد آقانانوا نزدیک منزل (مشهد)
عشق الهی نوشت1:اللهم احفظ امامنا الخامنه ای:(
عشق الهی نوشت2:این وصیت نامه نشان دهنده این هست که مردن رهبر و غیر رهبر نمیشناسد! ای که دستت میرسد کاری بکن!
عشق الهی نوشت3:سلامتی مقام معظم رهبری(امام سیدعلی خامنه ای) صلواتی عنایت بفرمایید.
عشق الهی نوشت4:از اون موقعی که این پست رو در وبلاگم قرار دادم هی دارم با خودم کلنجار میرم حذفش کنم! خودم یه بار بیشتر نتونستم بخونم...خلاصه اگر اومدید دیدید حذف شده تعجب نکنید!عمرشون مستدام ان شالله...یاعلی
فاطمه با شوق دامنی را که عمه مژگان برایش فرستاده بود پوشید.دامنی کوچک چین چین به اندازه یک دختر بچه پنج ساله.
چرخی زد وگفت باید جوراب شلواری هم بپوشم!
من و مادرش نگاهش می کردیم و اصلا حواسمان به زهرا نبود.زهرا خواهر کوچک فاطمه سه ساله است.
زهرا را نگاه کردم دیدم اشک در چشمان زیبایش حلقه زده .لبهایش را ورچید ، با بغض گفت "من ندارم" و بعد های های گریه کرد.
مادرش در اولین فرصت برایش دامن نو خرید!
چه خوب است هر کسی نداشته های حقیقی اش را بفهمد.
چقدر خوب است آدم نداشته هایش را درک کند و برایش گریه کند.و برای من شناختن خودم کافیست! همین را بیابم مرا کفایت میکند!که...
ومن عرف نفسه فقد عرف ربه!
خلاصه میخواهم بگـــــــویـــــــــــــــــمـــ .....
الــــــــــــــــــــــهــــــــــــــــــــــی عرفنـــــــــــی نفســــــــــــــــک!
خدایا من معرفت ندارم و از تو می خواهم! آن گونه که اولیاء الله یادمان داده اند....
مَوْلایَ یا مَوْلایَ ، اَنْتَ الْقَوِیُّ وَ اَنَا الْضَعیفُ ، وَ هَلْ یَرْحَمُ الْضَعیفَ الاَّ الْقَوِیُّ
مَوْلایَ یا مَوْلایَ ، اَنْتَ الْغَنِیُّ وَ اَنَا الْفَقیرُ ، وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفَقیرَ الاَّ الْغَنِیُّ......ا
دانلود مناجات حضرت امیر در مسجد کوفه با صدای سماواتیان(لینک اصلی)ا
مطلب قبلی:رابطه کرامت ومکاشفات با حقانیت
علامه طهرانی در حاشیه ای که بر کتاب رساله سیر وسلوک دارد چنین فرموده است:
مکاشفات برچند گونه اند:
دوّم: مکاشفاتى است که براى سالک بعد از عبور از عالم طبع و ورود در عالَم مثال حاصل مى شود و آنرا مشاهدات قلبیّه گویند. چون
سوّم: مکاشفاتى که براى سالک بعد از عبور از عالم مثال و ورود در عوالم روح و عقل حاصل مىگردد. و آنرا مشاهدات روحیّه گویند،
که بواسطه قدرت روح و سیطره او در عالم بسیار مىشود، چون احاطه بر خواطر و افکار و طىّ الارض و طىّ در هوا و عبور از آتش
و اطّلاع از آینده و تصرّف در نفوس به مرض یا صحّت و تصرفّ در افکار عامّه.
.: Weblog Themes By Pichak :.