سلام خدمت شما بزرگواران
دیروز برای بنده یک شب استثنایی بود...
که امیدوارم از این پس زیاد تکرار شود.
حالا چرا؟ به خاطر 2اتفاق جالب اولی که جشن عروسی دوستم بود و چون مجلس مذهبی بود و مدام ذکر ائمه گفته میشد خیلی خوشایند بود.
در این مجالس اصولا این استرس هست که نکند گناه صورت گیرد! حتی اگر دوطرف(عروس و داماد هم متدین باشند) گاه خانواده ها نمیگذارند که این
مجلس به خیر بگذرد و مخصوص برخی از خواهرهای آقا داماد ها متاسفانه اینطور هستند. به فرموده حاج آقا پناهیان اینجاست که باید محکم ایستاد و مقاومت کرد.
یاد طلبه شهید مصطفی ردانی پور افتادم که برای عروسی اش علاوه بر میهمانان ، یک کارت دعوت نیز برای حضرت زهرا سلام الله علیها می نویسد و به ضریح حضرت معصومه سلام الله علیها می اندازد ، شب حضرت زهرا سلام الله علیها را در خواب می بیند که به عروسی اش آمده ، شهید ردانی پور به ایشان می گوید:
خانم ! قصد مزاحمت نداشتم ، فقط می خواستم احترام کنم. حضرت زهرا سلام الله علیها پاسخ می دهند: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیائیم به کجا برویم؟
وقتی مجلس بی گناه باشد میشود این! میشود حضور ائمه را در مجلس حس کرد!دیگر انتخاب با شماست...که زندگیتان را با گناه آغاز کنید یا با حضور ائمه در مجلستان؟آیا قابل مقایسه هست؟کدام را میپسندی؟ نه...بگذار بهتر بگویم خدا کدام را میپسندد؟
مجلس هم که اصلا به عزا شبیه نبود! مداحی آورده بودند که مدیحه سرایی میکرد و خیلی هم عالی بود.
خدا خیرشان دهد! یک شب رو به هزار گناه نفروختند و روح مارو هم مریض نکردند! ان شالله خداوند به زندگیشون برکت بده وزیر سایه آقا صاحب الزمان خوشبخت و عاقبت بخیر شوند!
حالا این عروسی خوب که ساعت 7تا 10 بود به کنار یه دعوت نامه مخصوص دیگر داشتیم که خانوادگی دعوت کرده بودند که این یکی یه دعوت استثنایی بود و همش ترس این رو داشتم که عروسی طوری برگزار بشه که حال این دعوت و ازمون بگیرن! البته هم به عروس داماد مطمئن بودیم وهم به خانواده هایشان ولی بازهم از آنجا که اینطور مراسم ها امکان همه چی وجود داره دیگه ماهم...بله!
خب حالا دعوت نامه دومی...خیلی متفاوت بود!این دعوت نامه از ساعت 11شب شروع میشد تا 2ادامه داشت. دعوت به مضجع شریف حضرت عبدالعظیم حسنی به سبب مراسم غبار روبی! خب این برای یک فردی که اولا در شهرری متولد شده و ودوما ارادت زیادی به آن حضرت داره و سرزمینشون رو با برکت میدونه یه خبر فوق العاده ایه! و حالا اینکه با خانواده دعوت شدیم فوق العاده تر! چون به هرکسی اصولا یک یا 2کارت دعوت داده میشد به ما 4تا کارت دعوت رسید...
وچه کارت دعوتی! رفتیم حرم و مراسم غبار روبی به همراه روضه خوانی برگزار شد ولی پیشنهاد من به شما! نمیدونم چطوری و از کجا ولی اگه تونستید حتما یه کارت دعوت غبار روبی رو تهیه کنید و این مراسم رو شرکت کنید.(چون در این روز همه افراد رو خارج میکنند وافرادی که فقط کارت دعوت دارند میتوانند داخل شوند) ولی صحبتم اینه که بنده زادگاهم قبله تهران(شهرری) بوده و کم حرم مشرف نشدم ولی حس داخل خود ضریح با بیرون واقعا متفاوته! جالب این بود که این حس رو من قبلا سر امامزاده حمزه هم که خدا توفیق داد داخل ضریح شوم داشتم ولی بیان نمیکردم تا دیشب همراهانم هم به همین موضوع اذعان داشتند. دیگه تونستید این فرصت رو از دست ندهید...یه کارت دعوت از خود آقا بخواهید ان شالله خودشون جور خواهند کرد.
دیگه ببخشید اطاله کلام صورت گرفت.دعاگوی همه شما بزرگواران بودیم و محتاج دعای خیرتان هستیم...
درپناه حق
موفق و پیروز باشید
عشق الهی نوشت: الحمدلله کما هواهله
دسترسی به مطلب قبلی:چرا تیر اندازی؟
دسترسی به صفحه اصلی
سلام خدمت شما بزرگواران
این دفعه میخوایم درمورد یکی از حدیثهای پیامبر صلوات الله علیه تفکری داشته باشیم.
پس یه راست میرم سر اصل مطلب و حواشی و میزاریم کنار.
تا حالا دقت داشتید که شاید ما فکر میکنیم چون قدیم مردم با تیروکمان وشمشیر جنگ میکرده اند برای همین رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آن قدر به آن سفارش کرده اند.
اما الان که جنگ نیست که تیر اندازی به دردمان بخورد. پس این سفارش کاربردی ندارد.
میشود امتحان کرد.در اغلب شهرها هم باشگاه تیر اندازی پیدا کرد. هم تیرو کمان وهم سلاح بادی. سالن های مخصوص آقایان وخانم ها هم همه جا هست.
وقتی در خط می ایستی واولین تیر رو شلیک میکنی یا از کمان رها میکنی تازه دلیل این همه سفارش را میفهمی و درمیابی که این ورزش استثناست.
شرط موفقیتش این هست که هیچ گونه حرکت اضافی نداشته باشی.
وفقط بر هدف تمرکز داشته باشی.
نفس کشیدنت باید درست و عمیق باشد.باید ذهنت را از هر چیز زیادی خالی کنی...وقتی شلیک کردی چه امتیازت بالا باشد چه پایین بازی دیگر تمام شده
وبرای تیر بعدی باید از نو شروع کنی ودر گذشته نمانی ... وهمه اش عین زندگی است!
یک تمرین خوب برای تمام لحظات زندگی به شمار میره.
حتما تجربه کنید...
التماس دعا
باعرض سلام و خسته نباشید...
داشتم سایت هارو میگشتم و بعضا مطالب جالب رو مطالعه میکردم که به یک داستانی رسیدم که به نظرم زیبا آمد.
گفتم بزارم اینجا و مطلب خونده شه شاید ماهم جسارت وتوکل این دختر بچه رو یاد بگیریم...
اینجاست که میگن نبین کی میگه ببین چی میگه! چه بسا حرف و فعل دختر بچه ای خیلی پخته تر از انسانهایی باشد که خود را (3نقطه!)
خب دیگه من داستان رو میزارم شاید الگویی باشد که در مسافرت از حق خدا دفاع کنیم.
بسم الله!
به گزارش مشرق، کانون گفتگوی قرآنی نوشت: یک وقتی ما( حاج آقا قرائتی) در ستاد نماز نوشتیم آقازادهها، دخترخانمها، شیرینترین نمازی که خواندید برای ما بنویسید. یک دختر یازده ساله یک نامه نوشت، همه ما بُهتمان زد، دختر یازده ساله ما ریشسفیدها را به تواضع و کرنش واداشت. نوشت که ستاد اقامه نماز، شیرینترین نمازی که خواندم این است
.
گفت در اتوبوس داشتم میرفتم یک مرتبه دیدم خورشید دارد غروب میکند یادم آمد نماز نخواندم، به بابایم گفتم نماز نخواندم، گفت خوب باید بخوانی، حالا که اینجا توی جاده است و بیابان، گفت برویم به راننده بگوییم نگهدار،
گفت راننده بخاطر یک بچه دختر نگه نمیدارد، گفت التماسش میکنیم، گفت نگه نمیدارد، گفت تو به او بگو، گفت گفتم نگه نمیدارد، بنشین. حالا بعداً قضا میکنی. دختر دید خورشید غروب نکرده است و گفت بابا خواهش میکنم، پدر عصبانی شد، دختر گفت که آقاجان میشود امروز شما دخالت نکنی؟ امروز اجازه بده من تصمیم بگیرم، گفت خوب هر غلطی میخواهی بکن.
میگفت ساکی داشتیم، زیپ ساک را باز کرد، یک شیشه آب درآورد، زیرِ صندلی اتوبوس هم یک سطل بود، آن سطل را هم آورد بیرون، دستِ کوچولو، شیشه کوچولو، سطل کوچولو، شروع کرد وسط اتوبوس وضو گرفت، قرآن یک آیه دارد میگوید کسانی که برای خدا حرکت کنند مهرش را در دلها میگذاریم به شرطی که اخلاص داشته باشد، نخواسته باشد خودنمایی کند، شیرینکاری کند، واقعا دلش برای نماز بسوزد، پُز نمیخواهد بدهد.
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا» مریم/96 یعنی کسی که ایمان دارد، «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» کارهایش هم صالح است، کسی که ایمان دارد، کارش هم شایسته است، «سَیَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَانُ وُدًّا»، «وُدّ» یعنی مودت، مودتش را در دلها میگذاریم. شاگرد شوفر نگاه کرد دید دختر وسط اتوبوس نشسته دارد وضو میگیرد، گفت دختر چه میکنی؟ گفت آقا من وضو میگیرم ولی سعی میکنم آب به اتوبوس نچکد، میخواهم روی صندلی نشسته نماز بخوانم. شاگرد شوفر یک خورده نگاهش کرد و چیزی به او نگفت.
به راننده گفت عباس آقا، راننده، ببین این دارد وضو میگیرد، راننده هم همینطور که جاده را میدید در آینه هم دختر را میدید، هی جاده را میدید، آینه را میدید، جاده را میدید، آینه را میدید، مهر دختر در دل راننده هم نشست، گفت دختر عزیزم میخواهی نماز بخوانی؟ من میایستم، ماشین را کشید کنار گفت نماز بخوان آقاجان، آفرین، چه شوفرهای خوبی داریم، البته شوفر بد هم داریم که هرچه میگویی وایسا او برای یک سیخ کباب میایستد، برای نماز جامعه نمیایستد. در هر قشری همه رقم آدمی هست.
دختر میگفت وقتی اتوبوس ایستاد من پیاده شدم و شروع کردم الله اکبر، یک مرتبه اتوبوسیها نگاه کردند او گفت من هم نخواندم، من هم نخواندم، او گفت ببین چه دختر باهمتی، چه غیرتی، چه همتی، چه ارادهای، چه صلابتی، آفرین، همین دختر روز قیامت حجت است، خواهند گفت این دختر اراده کرد ماشین ایستاد، میگفت یکی یکی آنهایی هم که نخوانده بودند ایستادند، گفت یک مرتبه دیدم پشت سرم یک مشت دارند نماز میخوانند. گفت شیرینترین نماز من این بود که دیدم لازم نیست امام فقط امام خمینی باشد، منِ بچه یازده ساله هم میتوانم در فضای خودم امام باشم.
غالب این گمراهی ها به خاطر هوای نفس است.البته ما برای خودمان هزار توجیه درست می کنیم.برای اینکه از راه خدا منحرف شویم وحرف و عملمان غیر از آنچیزی باشد که شرع و دین برای ما معین کرده است.هوای نفس خصوصیتش این است که شما را از سبیل الله _که جهاد در سبیل الله لازم است_گمراه می کند.(واما طول الامل فینسی الاخره)طول امل یعنی آرزوهای دورو دراز شخصی...تلاش کن برای اینکه فلان طور خانه برای خودت درست کنی...تلاش کن ومقدمات را فراهم کن...برای اینکه به فلان مقام برسی...تلاش کن! زیدو عمرو را ببین وهزار نوع مشکل را پشت سر بگذار تا اینکه فلان سرمایه را برای خودت فراهم آوری وفلان فعالیت اقتصادی را در مشت بگیری...این طول الامل یعنی آرزوهایی که یکی پس از دیگری می آید و تمام نشدنی اند.جلوچشم انسان صف می کشند.برای انسان هدف درست می کنند.و هدف های حقیر در نظر انسان عمده می شود.خاصیت این اهداف ینسی الاخره است.آخرت را از یاد انسان می برند.انسان دائما مشغول هدف های حقیر می شود.برای انسان وقت باقی نمی ماند.دل انسان را میمیرانند...میل به دعا...میل به انابه...میل به تضرع ومیل به توجه را برای انسان باقی نمیگذارد.
بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(حفظه الله)
مطلب قبلی:40 غروب تا 72غروب
دسترسی به صفحه اصلی
سلام خدمت شما همراهان گرامی
باتوجه به اینکه از اول ذیحجه 40طلوع مانده تا 72غروب...
میخواهیم با هم همتی کنیم و این 40 روز را چله بگیریم.
دیگر نیت و اینکه چه دعا یا زیارت یا هر فعل دیگری انجام شود باشما!
ولی ما چند گزینه رو خدمتتون ارائه میدیم دیگه انتخاب با شماست.
به زعم بنده میشود 40زیارت عاشورا خواند ویا 40 سوره فجر ویا 40 روز مراقبت از اعمالمون و اینکه میشود روی نماز اول وقتمون زوم کنیم که انصافا برکاتی هم دارد.
وحتی میشود 40 نفر را عاشورایی کرد... اگر این کار صورت گیرد چه شود!
راستی میشود نوای انتظار(دعای عهد) را سر داد که راس همه دعاها دعای فرج هست!
ویا میشود مانند هرصبح وشام گذشته نیز گذراند و... :(
واما میشود برای 40 بنده روسیاه هم دعا کرد.
که در این صورت بنده را از دعای خیرتان فراموش نفرمایید.
عشق الهی نوشت:سالگر پیوند آسمانی امیرالمومنین وبانوی آفتاب را نیز خدمت شما بزرگواران تبریک عرض مینمایم.
در پناه حق باشید
یاعلی
سلام و عرض ادب
این بیت شعر تقدیم شما...
دیگر تحلیلش رو میزارم به عهده خودتون
یادمان باشد که ما خون داده ایم
یک بیابان مرد مجنون داده ایم
یادمان باشد پیام آفتاب
دست نااهلان نیافتد انقلاب
فقط مواظب باشیم زیر لگد دشمن بیدار نشویم...
فقط همین!
والسلام
احمدی نژاد چگونه موجب وحدت شیعه و سنی شد؟
.: Weblog Themes By Pichak :.