بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت عبدالعظیم حسنی در سال 173 ه ق در زمان امام موسی کاظم در مدینه متولد شدند.
ایشان ازمحضر چهار امام معصوم استفاده کرده از معارف و دستورات عملی و اخلاقیشون بهره مند گردیدند.
مسلما تعالیمی که از آن امامان معصوم دیده بودند از ایشان ا شخصی عالم ومحدثی بزرگ و فردی مورد اعتماد اهل بیت وعنصری مخالف و دشمن حکومت ظالم عباسی ساخت.
ایشان پس از درگیری های که با حکومت متوکل خلیفه عباسی پیدا کرد به دستور حضرت هادی رهسپار ری شدند و به عنوان نماینده امام ومامور رسیدگی به امور شیعیان گردیدند.
حضرت مخفیانه و به عنوان نامه رسان وارد شهرری شده و در محله ساربانان در خانه یکی از شیعیان در کوی بردگان سکنی گزیدند.
ایشان روزها در سرداب خانه به سر می بردند وروزه می گرفتند و شبها را به نماز ومناجات میگذراندند و گاهی هم به صورت ناشناس از خانه بیرون آمده وقبر امام زاده حمزه (برادر امام رضا)را که اکنون مقابل قبرشون هست رو زیارت می کردند و می فرمودنداین قبر یکی از فرزندان امام موسی بن جعفر هست پس از مدتی آوازه ی آمدن حضرت به شهر ری به شیعیان رسید.در این هنگام بود که باب ارتباط حضرت به صورت گسترده تری بازشد وشیعیان به نزد ایشان رفت و آمد می کردند.واز علم و دانششون بهره مند میشدند.
شبی شخصی از شیعیان رسول خدا را در خواب دید و آن حضرت به او فرمود به زودی مردی از خاندان من در محله ساربانان از دنیا خواهد رفت.
در باغ عبدالجبار پای درخت سیبی به خاک سپرده خواهد شد.آن مرد وقتی از خواب بیدارشدبرای خریداری باغ راهی خانه صاحب باغ شد و جریان خواب خود را به اطلاع وی رساند او نیزگفت که چنین خوابی دیده وتصمیم دارد باغ را وقف شیعیان کند تا آنان نیز بتوانند اموات خود را در آن دفن کنند .پس از رحلت آن حضرت وقتی او را برای کفن و دفن آماده کردند در جیب آن حضرت برگه یافتند که نسب شریفشان بدین ترتیب نوشته بود.
من ابوالقاسم ، فرزند عبدالله فرزند علی فرزند حسن فرزند زید فرزند حسن بن علی بن ابی طالب هستم .
از آن حضرت پسری به نام محمد ودختری به جای ماند .
با توجه به اینکه رحلت ایشان هنگام وفات 79 بوده وپس از 4سال اقامت در شهرری از دنیا رحلت فرموده است.
درسته که ایشان رحلت فرمودند ولی به زعم بنده فردی که برای خداوند قدم برمی دارد حتی مرگ او هم شهادت محسوب میشود.
ان شاالله در یک فرصت مناسب ماجرای آن دونفری که خواب دیدند را برایتان تعریف میکنم.اگر مشتاق خواندن آن قسمت هستید ان شاالله در 2روز آینده به این وبلاگ سر بزنید تا همین متن را ویرایش نمایم.
اگر مشکل تایپی در متن دیده شد پیشاپیش عذر خواهی میکنم این متن در کمال عجله نوشته شده و به بازخوانی نرسیده است.
در پایان شهادت محدث ومبلغ شیعیان را به شما بزرگواران تسلیت عرض مینمایم.
موفق باشید
در پناه حق
پی نوشت قولی که داده شد:عارضم خدمت شما بزرگواران که در کتاب شجره نامه ایشان نقل شده است که عبدالجبار وعبدالخالق 2برادر بودند که در ابتدا عبدالخالق خواب رسول اکرم را می بیند وبه سراغ برادرش عبدالجبار می رود و پس ازتعریف خوابش به برادرش می گوید که این باغ را به من بفروش.در همین هنگام هست که عبدالجبارهم میگوید من هم چنین خوابی را دیده ام.
در َآن زمان شهرری را باغ فراگرفته بود.وعلامتی که در خواب داده شده بود دقیقا باغ عبدالجبار وزیر درخت سیب گلاب نام برده شده بود(درخت های سیب دیگری هم در آن باغ وجود داشته وسیب گلاب تک بوده است)از آن پس عبدالجبار تصمیم می گیرد از حسن آباد قم تا فیروز آباد ورامین را وقف حضرت کند تا شیعیان هم اموات خود را در آنجا دفن کنند.
التماس دعا.
یاعلی(ع)
برای دسترسی به صفحه اصلی کلیک بفرمایید
.: Weblog Themes By Pichak :.