لایوم کیومک یا اباعبدالله
یا صاحب الزمان آجرک الله فی هذه المصیبة
قال الباقر (علیه السلام ) :
أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَیْنِ علیه السلام وَ جَعَلَنَا وَ ایاکم مِنَ الطَّالِبِینَ تباره مَعَ وَلِیِّهِ الامام المهدى مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ علیهمالسلام ...
خداوند اجر ما را به سوگوارى بر حسین(علیهالسلام) بیفزاید و ما و شما را از خونخواهان او همراه با ولى خود امام مهدى آل محمد(علیهمالسلام) قرار دهد ...
.
.
حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ذر زیارت ناحیه مقدسه خطاب به حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) میفرمایند :
أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى ... سلام بر آنکه در ملأ عام سرش بریده شد
أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ ... سلام بر آنکه شاهرَگش بریده شد
أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ ... سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده
أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ ... سلام بر آن بدنِ برهنه
ألسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ ... سلام برآن سرِ بالاى نیزه رفته
أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِیَةِ فِى الْفَلَواتِ، تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ،
سلام بر آن بدن هاى برهنه و عریانى که در بیابان ها(ىِ کربلاء) گُرگ هاى تجاوزگر به آن دندان مى آلودند،
وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّـارِیاتُ، .... و درندگان خونخوار بر گِردِ آن مى گشتند، ....
.
.
... الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، وَ مُولِـغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِک َ ، قابِضٌ عَلى شَیْبَتِک َ بِیَدِهِ ...
.. درهمان حال شِمرِملعون برسینه مبارکت نشسته،وشمشیرخویش رابرگلـویت سیراب مینمود، بادستى مَحاسنِ شریفت را درمُشت میفِشرد ...
.
.
( یاحُسَین ) ؛
فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِى الدُّهُورُ ، وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِک َ الْمَقْدُورُ ، وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَک َ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَک َ الْعَداوَةَ مُناصِباً ، فَلاََ نْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً ، وَ لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً ،
ای حسین(علیه السلام) ؛
اگرچه زمانه مرا به تأخیر انداخت، ومُقدَّرات الهى مرا ازیارىِ تو بازداشت، ونبودم تا با آنانکه باتو جنگیدند بجنگم، وباکسانیکه باتو اظهاردشمنى کردند خصومت نمایم،(درعوض) صبح وشام برتومویِه میکنم، وبه جاى اشک براى توخون گریه میکنم،
( فرازی از زیارت ناحیه مقدسه )
مطلب قبلی:برادرم حسین
دسترسی به صفحه اصلی
یا ثار الله
یک عمر تــو مرا سید و سرور خواندی
چه شد این بار برادر خواندی
صدا زد حسین جان:
مـــادرت فاطمه آمد به برم
او مـرا خواند و صدا زد پسرم
مطلب قبلی:فید دم اذان صبح عاشورا
دسترسی به صفحه اصلی
یا ثارالله
وجوه مشترک نماز و جهاد به یاد نماز ظهر عاشورای امام حسین علیه السلام
جهاد مبارزه با دشمن بیرونی است
نماز مبارزه با نفس ( دشمن درونی)و منیت هاست
جهاد در میدان نبرد با فرمانده و سرباز انجام می گیرد
در نماز محراب عبادت میدان مبارزه است.فرمانده امام جماعت و مامومین سربازان هستند.
در جهاد شکست دشمن با شادی و بدست آوردن غنائم همراه است
نماز موجب شادی بنده و خدا و رسیدن به قرب پروردگار است
نماز حضرت در بحبوحه ی جنگ تذکری است به ما که غفلت از نماز در هیچ صورت روا نیست -
با خدای خودمون عهد کنیم که بر اوقات و کیفیت ادای نمازهای واجب مراقبت کنیم... به یاری و عنایت خدا ان شا ءالله
عشق الهی نوشت1:همانانی که از حیدر بریدند حسین ابن علی را سر بریدند!
عشق الهی نوشت2:التماس دعا در این ایام حزن و اندوه
مطلب قبلی:عزاداری حضرت زکریا
دسترسی به صفحه اصلی
عزاداری حضرت زکریا - ع برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام
حضرت زکریا علیهالسلام از خداوند تعالی خواست که اسماء پنجگانه را به او بیاموزد، خداوند متعال حضرت جبرئیل علیهالسلام را به سوی او فرستاد تا اسماء پنجگانه را به او یاد دهد. وقتی حضرت زکریا علیهالسلام نام مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی و فاطمه و حسن علیهمالسلام را بر زبان آورد، غم و اندوه از او برداشته شد، در این هنگام وقتی نام حسین علیهالسلام گفته شد، بغض گلویش را گرفت و بسیار تعجب کرد و خطاب به خداوند عرض کرد: پروردگارا! چرا هنگامی که نام چهار تن از آنها را بر زبان آوردم از غم و اندوه خویش خلاص شدم و آرامش خاصی به من دست داد، اما وقتی نام مبارک امام حسین علیهالسلام را بردم اشک از دیدگانم سرازیر شد و غم من بیشتر شد؟ سپس خداوند متعال او را از حوادث عظیم و غم و اندوهی که بعد از او رخ میدهد باخبر کرد و فرمود:
«کهیعص»؛ «کاف» نام کربلا است، «ها» به شهادت و اسارت خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله اشاره دارد، «یا» اشاره به یزید ملعون است، «عین» اشاره به عطش امام حسین علیهالسلام است و «صاد» به صبر در راه حقیقت اشاره دارد. هنگامی که حضرت زکریا این واقعه بزرگ را شنید، سه روز مسجد را ترک نکرد و از ورود مردم جلوگیری کرد و برای امام حسین علیهالسلام گریه و ناله کرد و برای او عزاداری کرد و فرمود: چگونه غم و اندوه این مصیبت سخت را بر او فرو میفرستی؟ آیا بر علی و فاطمه علیهماالسلام لباس عزا میپوشانی؟ سپس گفت: خداوندا! به من پسری عطا کن تا او در زمان پیری، عصای دست من باشد و مرا به او علاقهمند ساز. سپس خداوند حضرت یحیی علیهالسلام را به او عطا کرد و در مصیبت و شهادت فرزندش گرفتار کرد. ( بحارالانوار، ج 44، ص 223. )
پاورقی : کرامات حسینیه و عباسیه ؛ موسی رمضانیپور نوبت چاپ: هفتم تاریخ چاپ: زمستان 1386 چاپ: محمد (ص) ناشر: صالحان صفحات 57 و 58
مطلب قبلی:عنایت سیدالشهدا
دسترسی به صفحه اصلی
عنایت سیدالشهداء علیه السلام به میزرا جعفر - ره
مرحوم سید میرزا جعفر فرزند سید میرزا حبیب الله شیرازی رحمه الله و پسر عموی آیةالله میرزا محمد حسن شیرازی که از علمای بزرگوار عراق بود، میگوید: روزی به منزل حضرت آیةالله میرزا عبدالهادی شیرازی رفتم و عرض کردم: آقا جان! مرا معذور بدار؛ چون من منبری نیستم. دوباره با اصرار فراوان فرمودند: روضه بخوان. میرزا جعفر فرمودند: دیشب حضرت امام حسین علیهالسلام را در خواب دیدم و حضرت علی اکبر علیهالسلام هم در کنارشان بودند و در دست او کاغذ و دفتری بود. حضرت به فرزند بزرگوارشان فرمودند: اسم فلان منبری مشهور را از دفتر حذف کن و جای آن، اسم میرزا جعفر شیرازی را بنویس.
مرحوم میرزا جعفر فرمودند: تا این خواب را شنیدم گریه و زاری کردم و گفتم من دیشب خانواده خودم را جمع کردم و برای آنها از روی کتاب، روضه خواندم و گریستم و خدمت آن حضرت عرض کردم: چشم! اطاعت میکنم. از آن روز به بعد خودم را برای منبر رفتن و روضه خواندن آماده کردم. مرحوم میرزا جعفر در سال 1370 قمری فوت کرد و در شهر ری در مقبرهی ابوالفتوح رازی مدفون گردید. ( مردان علم در میدان عمل، ج 6، ص 406. )
پاورقی: کرامات حسینیه و عباسیه ؛ موسی رمضانیپور نوبت چاپ: هفتم تاریخ چاپ: زمستان 1386 چاپ: محمد (ص) ناشر: صالحان صفحات 72 و 73
چاره بلا با زیارت عاشورا
علاّمه بزرگوار حضرت آقاى شیخ حسن فرید گلپایگانى که از علماى طراز اول تهران هستند از استاد خود مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم یزدى حائرى اعلى اللّه مقامه نقل نمود که فرمود: اوقاتى که در سامرا مشغول تحصیل علوم دینى بودم ، وقتى اهالى سامرا به بیمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روز عده اى مى مردند.
روزى در منزل استادم مرحوم سید محمد فشارکى اعلى اللّه مقامه جمعى از اهل علم بودند ناگاه مرحوم آقاى میرزاى محمد تقى شیرازى رحمة اللّه علیه - که در مقام علمى مانند مرحوم فشارکى بود تشریف آوردند و صحبت از بیمارى وبا شد که همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمى بکنم آیا لازم است انجام شود یا نه ؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند که بلى
سپس فرمود: من حکم مى کنم که شیعیان ساکن سامرا از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را هدیه روح شریف نرجس خاتون والده ماجده حضرت حجة بن الحسن علیه السلام نمایند تا این بلا از آنان دور شود. اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشورا شدند.
از فردا تلف شدن شیعه موقوف شد ولى همه روزه عده اى از سنى ها مى مردند به طورى که بر همه آشکار گردید.
برخى از سنى ها از آشنایانشان از شیعه پرسیدند سبب اینکه دیگر از شما کسى تلف نمى شود چیست ؟ به آنها گفته بودند زیارت عاشورا. آنها هم مشغول شدند و بلا از آنها هم برطرف گردید.
جناب آقاى فرید سلمه اللّه تعالى فرمودند: وقتى گرفتارى سختى برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم به یادم آمد از روز اول محرم سرگرم زیارت عاشورا شدم روز هشتم به طور خارق العاده برایم فرج شد.
شکى نیست که مقام میرزاى شیرازى از این بالاتر است که پیش خود چیزى بگوید و چون این توسل یعنى خواندن زیارت عاشورا تا ده روز در روایتى از معصوم نرسیده است شاید آن بزرگوار به وسیله رؤ یاى صادقه یا مکاشفه یا مشاهده امام علیه السلام چنین دستورى داده بود و مؤ ثر هم واقع شده است .
مرحوم حاج شیخ محمد باقر شیخ الاسلام نقل نمود که : در کربلا ایام عاشورا در خانه مرحوم میرزاى شیرازى روضه خوانى بود و روز عاشورا به اتفاق طلاب و علما به حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت ابالفضل العباس علیه السلام مى رفتند و عزادارى مى نمودند و عادت میرزا این بود که هر روز در غرفه خود زیارت عاشورا مى خواند، سپس پایین مى آمد و در مجلس عزا شرکت مى نمود؛ روزى خودم حاضر بودم که پیش از موسم آمدن میرزا ناگاه با حالت غیر عادى پریشان و نالان از پله هاى غرفه به زیر آمد و داخل مسجد شد و مى فرمود: امروز باید از مصیبت عطش حضرت سیدالشهدا علیه السلام بگویید و عزادارى کنید. تمام اهل مجلس منقلب شدند و بعضى حالت بى خودى عارضشان شد، سپس با همان حالت به اتفاق میرزا به صحن شریف و حرم مقدس مشرف شدیم گویا میرزا مأ مور به تذکر شده بود. بالجمله هر کس زیارت عاشورا را یک روز یا ده روز یا چهل روز به قصد توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام (نه به قصد ورود از معصوم ) بخواند البته صحیح و مؤ ثر خواهد بود و اشخاص بى شمارى بدین وسیله به مقاصد مهم خود رسیده اند.
مرحوم میرزا محمد تقى شیرازى در سنه 1338 در کربلا وفات و در جنوب شرقى صحن شریف مدفون گردید.
شاید برای شما هم سوال پیش آمده باشد که علت به کمال رسیدن علماء در چیست؟
در این داستان علامه جعفری در پاسخ به سوال : خودشان خاطره از دوران طلبگی را تعریف میکنند که . . .
از علامه جعفری میپرسند چی شد که به این کمالات رسیدی؟! ایشان در جواب خاطرهای از دوران طلبگی تعریف و اظهار میکنند که هرچه دارند از کراماتی است که به دنبال این امتحان الهی نصیبشان شده: «ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. خیلی مقید بودیم، در جشنها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام سوگواری را هم، سوگواری میگرفتیم.
شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) اول شب نماز مغرب و عشا میخواندیم و شربتی میخوردیم. آن گاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب میدادیم.
آقایی بود به نام آقا شیخ حیدرعلی اصفهانی که نجفآبادی بود. معدن ذوق بود. او که میآمد من به الکفایه قطعاً به وجود میآمد جلسه دست او قرار میگرفت.
آن ایام مصادف شده بود با ایام قلبالاسد (10 تا 21 مرداد) که ما خرماپزان میگوییم و نجف با 25 یا 35 درجه خیلی گرم میشد. آن سال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشههایی به وجود آمده بود که عربهای بومی را اذیت میکرد. ما ایرانیها هم که، اصلاً خواب و استراحت نداشتیم.آن سال آنقدر گرما زیاد بود که اصلاً قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود. تقریباً هم مخروبه بود.من فروردین را آنجا به طور طبیعی مطالعه میکردم و میخوابیدم. اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود، ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود.
دیدار علامه جعفری با امام علی علیه السلام
گرما واقعاً کشنده بود. وقتی میخواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که با دست نان را از داخل تنور برمیدارم، در اقل وقت و سریع!
با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع، در بغداد و بصره و نجف، گرما تلفات هم گرفته بود. ما بعد از شب نشستیم، شربت هم درست شد، آقا شیخ حیدرعلی اصفهانی که کتابی هم نوشته بود به نام «شناسنامه خر» آمد.
مدیر مدرسهمان، مرحوم آقا سیداسماعیل اصفهانی هم آنجا بود. به آقا شیخ علی گفت: آقا شب نمیگذره، حرفی داری بگو، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد.
عکس یک دختر بود که زیرش نوشته بود «اجمل بنات عصرها» (زیباترین دختر روزگار)، گفت: آقایان من درباره این عکس از شما سوالی میکنم.
اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج کنید (از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد) و هزار سال هم زندگی کنید، با کمال خوشرویی و بدون غصه، یا اینکه جمال علی(ع) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید، کدام را انتخاب میکنید.
سوال خیلی حساب شده بود. طرف دختر حلال بود و زیارت علی(ع) هم مستحبی. گفت: آقایان واقعیت را بگویید. جانماز آب نکشید، عجله نکنید، درست جواب دهید.
اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی، گفت: سیدمحمد! ما یک چیزی بگوییم نری به مادرت بگوییها؟ معلوم شد نظر آقا چیست. شاگرد اول ما نمرهاش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوییم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه میافتاد.
نفر سوم گفت: آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی(ع) معروف است که فرمودهاند: «یا حارث حمدانی من یمت یرنی» (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات میکند)
پس ما انشاءالله در موقعش جمال علی(ع) را ملاقات میکنیم! باز هم همه زدند زیرخنده، خوب اهل ذوق بودند. واقعاً سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت: آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد درصد؟ آقا شیخ حیدر گفت: بلی.
گفت: والله چه عرض کنم. (باز هم خنده حضار)
نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من....
ادامه مطلب...
.: Weblog Themes By Pichak :.